خلاصه داستان :
پدربزرگ، معجونی می سازد تا سیاهی را از دل نارگیل خان و لنگه و لیوه بیرون کند. هاله نیز قصد دارد چیزی را از آزمایشگاه پدربزرگ بردارد. او نمی داند که این کارش چه خطراتی به همراه خواهد داشت.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
نام *
ایمیل *
نظرات کاربران
افزودن نظر جدید